خفاشی با حیوانات دیگر، در جنگل زندگی میکرد. حیوانات فکر میکردند که او دیوانه است؛ چرا که همهچیز را وارونه میدید و توصیف میکرد. برای مثال خفاش میگفت کوهها یک دامنه در بالا دارند و یک قله در پایین؛ و یا درختها یک تنه در بالا دارند و برگهای فراوانی در پایین آنهاست. یک روز حیوانات نزد جغد پیر رفتند و حرفهای خفاش را به او گفتند. جغد پیر از حیوانات خواست تا همگی مثل خفاش از درخت آویزان شوند و هرچه را که میبینند توصیف کنند. به این ترتیب همة آنها فهمیدند که خفاش به خاطر وضعیت آویزان شدنش از درخت، همهچیز را وارونه میبیند. بعد از آن تمام حیوانات با خفاش دوست شدند
موضوع کتاب پرهیز از کلیشهها، احترام به نگاههای متفاوت و گاه غیرمتعارف دیگران و جستوجوی تجربهها ونگاههای تازه است. بچهها با خواندن این کتاب میآموزند که گاهی میتوان از زاویه دید دیگری به دنیا نگریست. پدیدآوردنگان این کتاب کوشیدهاند با وارونه کردن متن و تصویر در بعضی از صفحات کتاب، بچهها را در تجربه نامتعارف شخصیتهای داستان سهیم کنند.
بچه ها با خواندن این کتاب می آموزند که گاهی می توان از زاویه دید دیگری به دنیا نگریست. پدیدآوردنگان این کتاب کوشیده اند با وارونه کردن متن و تصویر در بعضی از صفحات کتاب، بچه ها را در تجربه نامتعارف شخصیت های داستان سهیم کنند.
داستان حاضر برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.