در گذشته، قورباغه ای بود که در چاهی زندگی می کرد و زندگی خوب و راحتی هم داشت. او که همیشه در همین چاه زندگی کرده بود فکرمی کرد که این چاه، همه دنیاست! یک روز، آب چاه بکلی خشکید و او مجبور شد به سوی انتهای جهان، دهانه چاه، بالا برود و… .هر کسی که در چاه زندگی گرفتار است به نادانی خود را خوشبخت هم می پندارد. این داستان عمیق و زیبا، به همراه تصاویر شاد و جذاب، به سادگی پوچی این پندارها را آشکار می سازد.
این کتاب داستان قورباغهای است که از روزی که چشم گشوده در چاهی زندگی میکند. قورباغه در حوضچه شنا و در آینه آن خود را تماشا میکند و خود را میستاید. اما یک روز آب چاه خشک میشود و قورباغه به ناچار تصمیم میگیرد از دیوار بالا برود تا ببیند در انتهای جهان (دهانه چاه) چه خبر است… و اینگونه او به بیرون از چاه میآید… و حیرت زده میشود.
این داستان با تصاویری جذاب اثر راجر دووایسین همراه شده است تا کودکان داستانی فلسفی را مطالعه کرده و به درک جدیدی از دنیای خود و اطرافشان برسند.
«دنیای بیرون از دنیای من، لحظه به لحظه جالبتر میشود. من باز هم مسیر جویبار را تا پایان آن دنبال میکنم تا چیزهای دیگر را هم ببینم.»
این کتاب مناسب گروه سنی «ب» (6 تا 9 سال) منتشر شده است.