ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر

معرفی شخصیت های داستان:
برادلی چاکرز: بزرگترین و خشن ترین دانش آموز کلاس پنجم که ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر می نشیند. برادلی از همه متنفر است و مدام دروغ می بافد. او از نمره بد گرفتن خوشحال می شود و به سؤالات امتحانی پاسخ غلط می دهد. دوست دارد بچه ها هل بدهد و آن ها را لگد بزند. به هیچ کس اعتماد ندارد حتی به پدر و مادرش. برادلی گوشه گیر و منزوی است. از نظر دیگران او غیر قابل تحمل ترین دانش آموز مدرسه است. هیچ کس او را دوست ندارد به جز کارلا (مشاور مدرسه).
پدر و مادر برادلی: پدر او نظامی است ومادرش خانه دار. پدر برادلی به دلیل فضای شغلی اش مردی منضبط و جدی است. فضای خانه، فضای قانون مندی است و در گفتگوهایش با برادلی خشونت را بیشتر می کند و مادر، پدر را همراهی می کند.
کارلا (مشاور مدرسه برادلی) : کارلا که به تازگی به مدرسه برادلی آمده است، دختری جوان و زیبا است که چشم های آبی او برادلی را جذب کرده است. کارلا در کارش توانمند است و به محض ورودش به مدرسه همه چیز را درباره ی برادلی شنیده بود. او با بچه ها رفتار صمیمانه ای داشت و شنونده ی خوبی برای بچه ها بود و قضاوتشان نمی کرد تا بتواند اعتمادشان را جلب کند. کارلا در پوشیدن لباس و حتی چیدمان اتاق مشاوره مدرسه دقت می کرد. او خود را متعهد به بچه ها می دانست و حرف هایشان را برای کسی حتی پدر و مادرشان هم فاش نمی کرد. او به برادلی کمک کرد تا توانایی هایش را ببیند.
خانم ایبل معلم کلاس: خانم ایبل کلاسش را با برنامه ی از قبل تعیین شده اداره می کرد. برادلی را از بچه ها جدا کرده بود چون فکر می کرد با بقیه متفاوت است. خانم ایبل شایستگی دانش آموزانش را بر اساس نمره ی بالا مشخص می کرد و به آن ها برچسب خوب یا بد میزد…
پیام داستان: برادلی با حس ارزشمندی و خودباوری که از خانم کارلا مشاور مدرسه گرفت، تبدیل به بهترین دانش آموز مدرسه شد.
به نظر شما چرا برادلی قبل از حضور خانم کارلا در مدرسه توانایی هایش را باور نداشت و خود را مانند هیولایی می دید که همه از او فراری هستند…؟
تحلیل گر: مریم جمشیدی
برگرفته از پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/CrRp5zJo2Ke/?igshid=MDJmNzVkMjY=