جایی از این آسمان بزرگ، دو سیاره به نامهای کورتو و شونتو وجود داشتند. مردم کورتو و شونتو در صلح و صفا زندگی میکردند، تا اینکه دانشمندی از شونتو با وسیلهای که برای دیدن دوردستها اختراع کرده بود، نقشهای از ستارهها درست کرد.
اما ستارههای آسمان کورتو با نقشهی دانشمند جور درنمیآمدند. یک جای کار ایراد داشت… راستی، مگر آسمان همهجا شبیه هم نیست؟
هدف مسعود قرهباغی از نوشتن دو سیاره، بیان «نسبی بودن وقایع» به شیوهای ملموس است. این نویسنده همراه با تصویرگریهای پر از مفاهیم و جزئیات خودش توانسته به خواننده بگوید، همانطور که گاهی باید با کفشهای دیگران راه رفت، باید دنیا را هم از دریچهی چشم دیگران دید. «درستی» و «حقیقت» تنها یک چیز نیست. قرهباغی با وارونه تصویر کردن این دو سیاره نشان داده است که این دو سرزمین گرچه به هم شبیه هستند اما باهم تفاوتی دارند که خودشان از این تفاوت خبر ندارند و اصل مبارزهشان بر سر همین تفاوت دیدگاه است. دیدگاهی که درست است و این درستی دیدگاه خود به معنای این نیست که دیدگاه دیگری غلط است.
در این دنیایی که هرکسی تمام تلاش خود را میکند تا به دیگران ثابت کند «راستی و درستی» چیست و دیدگاههای مختلف را رد میکند، دو سیاره با بیان ساده و تصاویر پر از رنگش، ما را لحظهای از شلوغیهای پیرامون نجات میدهد و به فکر وا میداردمان تا بفهمیم حقیقت، شفافتر از واقعیت است. حقیقت همان مفهوم گستردهای است که همیشه و در همه مکانها و زمانها یک چیز را با بیانهای مختلف به انسان میگوید. درواقع حقیقت همان واقعیتی است که بنا به برداشت، موقعیت و جهانبینی هرکسی متفاوت بیان میشود. شنیدن دیدگاههای مختلف و برخورد صحیح با نظرات متفاوت مهارتی مهم است. برای همین دو سیاره میتواند داستان صبوری برای شنیدن نظرات مختلف و همچنین گارد نداشتن برای بررسی دیدگاههای متفاوت باشد.
اگر بخواهیم کتاب دو سیاره را در تخمین کوچکتری ببینیم باید نگاهی به خانوادهها بیندازیم. گاهی ما با تمام نزدیکی و خویشاوندیای که با یکدیگر داریم، دیدگاههایی متفاوتی از یک مفهوم ثابت داریم. طبیعی است که حتی در یک خانوادهی چهار نفری، چهار دیدگاه متفاوت وجود داشته باشد. در این بین خانوادهای سالم است که در برخورد با دیدگاههای متفاوت گشادهرو باشد. وسواس نداشتن بر روی عقاید و تفکراتمان امکان کشف و رشد بیشتری به ما میدهد.
قرهباغی در کتاب دو سیاره به ارزش «گفتوگو» کردن نیز پرداخته است. زمانیکه نظری خلاف عقیدهی خودمان میشنویم، قبل از اینکه شمشیرمان را از غلاف درآوریم، به فرد مقابلمان امکان گفتوگو و دفاع از نظرش را بدهیم. شاید حرف او حرف ما باشد. با بیانی متفاوتتر. این مهارت به خوانندهی کودک یاد میدهد که در جوامع بزرگتر نظیر مدرسه، با همدلی و گشادهرویی نظرات دیگران را بشنود، به آن فکر کند و در آخر تصمیم بگیرد که از دریچهی چه دیدگاهی، واقعیت را ببیند.
برگرفته شده: از سایت کتابهای طوطی