این شیر مثل همه ی شیرها در جنگل زندگی می کند و کارهای یک شیر معمولی را انجام می دهد تا سر و کله شکارچی ها پیدا می شود. لافکادیو که تا آن روز شکارچی ندیده است تسلیم او می شود اما چون شکارچی قصد جان او را می کند او را می خورد و با تفنگ او تیراندازی را یاد می گیرد و ماهرترین شیر تیرانداز می شود. این شهرت را هم خودش می داند و هم مرد سیرک داری که در جنگل با او رو به رو می شود به او می گوید. وعده های صاحب سیرک مثل پولدار شدن، مانند انسان به آرایشگاه رفتن، سوار ماشین شدن، خوردن باسلق و…. شیر را به شهر می کشاند و غرق در شهرت می کند. زمانی که لافکادیو، تنها شیر تیرانداز دنیا، در ورطه ثروت و شهرت می افتد و چنان ماهیتش دگرگون می شود که از یاد می برد که یک شیر است نه یک انسان، دچار آشفتگی، بیهودگی و پوچی می شود. او سر در گم صحنه را ترک می کند و دیگر کسی از او خبری نمی شنود.
کتاب «لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد» اولین داستان شل سیلور استاین برای کودکان بوده است. این داستان مثل دیگر داستانهای این نویسنده از مفاهیم عمیق و فلسفی برخوردار است. نمیتوان گفت داستان فقط مخصوص کودکان است؛ بلکه بزرگسالان هم میتوانند با بارها خواندن از آن لذت ببرند و به فکر فرو روند. «لافکادیو»، شیری بود که از شیر بودن خسته شده بود و مسیری جدید در پیش گرفت اما آن مسیر نیز نتوانست روح ناآرام او را آرامش بخشد.
داستان «لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد» از زبان «عمو شلبی پیر» روایت میشود. او که همان نویسنده است، ما را با زبان طنازش بیشتر به هیجان میآورد و داستان را از حمله شکارچیها به جنگل شروع میکند. همانجاست که شیر جوان با شجاعت با شکارچیای همسخن میشود و وقتی او جواب شیر جوان را با گلوله میدهد، شیر جوان هم مجبور به مقابله میشود. از آن زمان که شیر جوان تفنگ شکارچی را به دست میآورد، با تلاش فراوان تبدیل به ماهرترین تیرانداز جهان میشود و زندگیاش رو به تغییر میگذارد. شیر جوان تا جایی پیش میرود که از او برای حضور در سیرک دعوت میکنند و از آنجا، او راه ترقی را هر چه سریعتر طی میکند. شیر جوان از آن پس «لافکادیو» نام میگیرد و با انسانها زندگی میگذراند تا اینکه از این زندگی یکنواخت هم خسته میشود. «لافکادیو» زمانیکه پس از مدتها با شیر دیگری روبه رو میشود و شیر گذشته او را به یادش میآورد، همه چیز را رها میکند و میرود. اینکه «لافکادیو» به کجا میرود و چه میکند سؤال بیجوابی برای همه ما خوانندگان کتاب باقی خواهد ماند و ما را مجبور خواهد کرد که هر بار به یاد «لافکادیو» میافتیم از خود بپرسیم که برای شیری که نه میخواست شیر باشد و نه انسان چه اتفاقی رخ داد؟!
«لافکادیو» روحی کودکانه دارد. او مثل کودکان بارها با آسانسور بالا و پائین میرود و شادی میکند، هر چه را میخواهد با غرشی به دست میآورد؛ ولی آرام آرام با جهان ناامیدی آشنا میشود. «لافکادیو» در مسیر زندگیاش دچار استحاله میشود و در برزخ انسان و جانور بودن گیر میکند و توان انتخاب را از دست میدهد.
تصویرگری کتاب مانند همه کتابهای سیلور استاین توسط خود او با مهارتی مثالزدنی انجام شده است. خطهای سیاه قلم او بهخوبی محتوای فلسفی و طنازانه داستان را به خوانند منتقل میکند.
«شل سیلوراستاین» شاعر، ترانه سرا، آهنگ ساز، نوازنده، کاریکاتوریست، فیلم نامه نویس و نویسنده کتاب کودکان است. «درخت بخشنده»، «بالا رفتن»، «چراغی در زیر شیروانی» از دیگر آثار او برای کودکان هستند که از سوی دهها میلیون کودک در سراسر جهان خوانده شدهاند. او در برخی از کتابهای کودکان، بویژه در کارهای آغازینش خود را با نام عمو شلبی معرفی کرده است. شل سیلور استاین تا زمان مرگش، می ۱۹۹۹ به نوشتن داستان و نمایش نامه، سرودن شعر و ترانه، طراحی کردن و به گفته خود سیلوراستاین «لذت بردن از زندگی» ادامه داد.
📑 برگرفته از سایت کتابک ( https://ketabak.org )
🔰 گفتوگو کنید:
✅ پیش از بلندخوانی کتاب، از کودکان بخواهید به تصویر روی جلد دقت کنند و با آنها گفتوگو کنید:
- به نظرتان داستان کتاب درباره چیست؟
- بهنظرتان شیر روی جلد چه احساسی دارد؟
✅ پس از خواندن کتاب با پرسشهایی مانند نمونههای زیر با کودکان گفتوگو کنید:
- میتوانی داستان را برای من تعریف کنی؟
- به نظرت «عمو شلبی پیر» چه کسی بود؟
- میتوانی بگویی «لافکادیو» چرا با دیگر شیرها فرار نکرد؟
- به نظرت چرا «لافکادیو» میخواست همراه شکارچی برود؟
- اگر تو جای «لافکادیو» بودی با مدیر سیرک میرفتی؟ چرا؟
- تو بیشتر دوست داری توی تخت بخوابی یا روی بوتهها؟ چرا؟
- تو دوست داری توی وان حمام کنی یا توی رودخانه؟ چرا؟
- میدانی باسلوق چیست؟ آیا باسلوق دوست داری؟
- اگر بتوانی پولدار شوی با پولهایت چه میکنی؟
- هیچوقت شده که دوست داشته باشی موجود دیگری باشی؟ چه موجودی؟
- به نظرت چرا «لافکادیو» گریه میکرد؟
- تا بهحال شده از آدم بودن خسته شده باشی؟ کی؟
- به نظرت «لافکادیو» کجا رفته؟
- تو اگر به جای لافکادیو بودی چه میکردی؟ انسان میماندی یا شیر میشدی؟ چرا؟
- به نظرت اگر از انسان بودن خسته شویم چه کار میتوانیم بکنیم؟
🔰 بنویسید:
از کودکان بخواهید:
- ادامه داستان کتاب را بنویسند و برای آن تصویر بکشند.
- از کودکان بخواهید در مورد اینکه دوست دارند به چه جانوری تبدیل شوند تخیل کنند و در مورد آن بنویسند.
🔰 نمایش بازی کنید:
از کودکان بخواهید داستان «لافکادیو» را به نمایشنامه تبدیل کنند و آن را اجرا کنند.
🔰 نقاشی بکشید:
در هنگام خواندن داستان کاغذهایی در اختیار کودکان قرار دهید و به آنها بگویید که آنطور که تصاویر کتاب را دوست دارند تصویرسازی کنند.
🔰 مراجعه به یوتیوب:
با جستجوی نام کتاب در یوتیوب میتوانید اجراهای مختلف کتاب را به زبان اصلی برای کودکان نمایش دهید.
📌 منبع : سایت کتابک