خلاصه کتاب

«نه، تو نیا!» قصه‌ی دوم از مجموعه قصه‌های موش کوچولو است.
یک روز زمستانی مامان موشی و موش کوچولو بیرون از خانه مشغول پیدا کردن غذا بودند که هوا برفی شد و مامان موشی مجبور شد موش کوچولو را داخل سوراخی در تنه درخت بگذارد و خودش به دنبال غذا برود.
همین طور که موش کوچولو در سوراخ نشسته بود صدای هو هویی شنید، صداگفت من باد هستم و دم و سبیل موش کوچولو را تکان داد. موشی کمی ترسید و فریاد زد برو خانه خودت برو. کلاغ از بالای درخت صدای موشی را شنید و پر زد و رفت پیش موش کوچولو و …
به نظر شما کلاغ کمکی به موش کوچولو کرد؟

دسته بندی کتاب

اشتراک گذاری این کتاب:

مشخصات کتاب
عنوان کتاب
نه، تو نیا! مجموعه قصه‌های موش کوچولو
نویسنده
تصویرگر
تعداد صفحات
11
سال نشر
1,395

امتیاز کتاب
2.001

نظرات
نظرات پیرامون این کتاب

ثبت ديدگاه