• اسماعیل آذری نژاد

🔸مقدمه :

دانایی و توانایی دو عنصری است که وقتی کنارهم قرار بگیرند می توانند هر مشکلی را حل کنند. فعالیت هایم را همواره بر پایه این دو عنصر و توانمندسازی مردمان سرزمینم اجرا کرده ام. بسیاری از زنان روستایی توانمندی هایی فوق العاده ای دارند که اگر در مسیر درستی قرار بگیرند، و از راه صحیح از آن توانمندی های استفاده شود می توانند به درآمد برسند و خود را از کمک های خیرخواهانه بی نیاز کنند. از این رو در این یادداشت سعی دارم بخشی از فعالیت هایی که برای رسیدن به این هدف یعنی توانمندسازی زنان روستایی انجام داده ام را به اطلاع برسانم.

🔸ضرورت کار :

چیزی که در این 9 سال همیشه ذهنم را درگیر کرد این بود که در روستاهای ما فقر و محرومیت زیادی وجود دارد. اما همیشه این ذهنیت را داشتم که می شود با انجام یک سری فعالیت ها و برنامه ها افراد را توانمند ساخت. بخشی از محرومیت مربوط به محرومیت فکری و ناتوانی است و به آن برمی گردد،  اگر دانایی، توانایی و خلاقیت را به مخاطب و فرد ناتوان هدیه بدهیم آن فرد توانمند می شود.

🔸نوع فعالیت خیرین :

در خیلی از روستاها که سفر می کنم اولین چیزی که از من یا فرد غریبه ای که به آنجا وارد می شود سوال پرسیده می شود این است که چه چیزی برای ما آورده ای؟ چه کمکی می خواهی به ما بکنی؟ چه چیزی قرار است به ما بدهی؟ در ماشینت چه داری؟ فلان گروه و فلان نهاد حمایتی برای ما پوشاک و وسیله و بسته های غذایی آورده است شما چه آورده ای؟ این بخشی از چیزهایی است که در روستاهای محروم و کم برخوردار زیاد می شنویم مخصوصا روستاهایی که با خیرین بیشتر ارتباط دارند و کمک های خیرخواهانه در آن مناطق بیشتر صورت می گیرد. این نگاه مردم باعث شد تا من به فکر این باشم که به جای کمک های مادی و گذرا آنها را توانمند کنم. چرا که باید نگاه خیرین به این شکل و سو باشد که تا کی ما پوشاک و غذای آنها را تامین کنیم؟ آیا اگر خودشان را توانمند کنیم تا توانایی تامین مخارجشان را داشته باشند بهتر و زیبنده تر نیست؟

🔸آسیب های فعالیت های خیرین :

معلمی در یکی از روستاها به من گفت: که بچه ها پول خرید کتاب را ندارند اگر مقدور است کمک کنید تا بچه ها کتاب بخرند. به معلم گفتم: که 20 هزار تومان پولی نیست که یک خانواده توان پرداخت آن را برای فرزند خود نداشته باشد. معلم به من گفت: که هر سال خیرین به روستا می آیند و به اهالی روستا برای خرید کتاب پول می دهند و حالا خانواده ها رغبتی جهت تلاش برای خرید کتاب ندارند و منتظر مانده اند تا خیرین به روستا بیایند و پول هزینه کتاب را به آنها بدهند. من گفتم : خب آنها عادت کرده اند و این باعث شده تا اهمیتی به رشد و پرورش کودک خود ندهند و برای به دست آوردن پول زحمتی نکشند. آنها در خانه می مانند و تلاشی نمی کنند و منتظر پول خیرین می مانند. این یک نمونه از آسیب هایی است که کمک های غیراصولی ایجاد کرده است.

به روستایی رفتم پدری نزد من آمد و گفت: فرزندم کفش ندارد اگر می شود برای او کفش بیاور. در همان لحظه کودک به میان حرف پدر آمد و گفت: حاج آقا من 5 تا کفش دارم. این اتفاقات همه نشانه های آسیب زا بودن کمک های خیرین است. البته اصل کار درست است اما راه و مسیر آن اشتباه است و باید اصلاح شود. اگر مسیر درست اجرا نشود مردم به این نوع کمک ها عادت می کنند و تلاشی برای به دست آوردن پول نمی کنند چرا که آن در دست خیرین می بینند. این آسیب ها عزت نفس مردم را نیز خدشه دار می کند و تنبل و همیشه محتاج می مانند. واقعیت این است که بسیاری از این  نوع کمک ها آسیب پذیر هستند و ظاهری زیبا دارند، اما در باطن آسیب های فراوانی را در پی دارند.

🔸راهکار برای جلوگیری از آسیب های کمک های خیرخواهانه :

شیوه ما در کمک های خیرخواهانه به گونه ی دیگری است. برای مثال یکی از خیرین محترم تعدادی کارت هدیه به من داد تا به نیازمندان بدهم. به آن دوست خیر گفتم : این نوع پخش کردن کارت ها آسیب زاست و مشکلات زیادی را ایجاد می کند.من شیوه ی دیگری را به کار می گیرم به این شکل که اگر قرار است این کارت هدیه را به خانم سرپرست خانوار یا دختر خانم نیازمند بدهم، به می گویم که اگر بتوانی فلان وسیله خانگی یا فلان هنر دستی و بومی و محلی را درست کنی من آن را از شما می خرم و کارت هدیه را به او تحویل می دهم.اگر آن فرد توانایی درست کردن را نداشت یا بلد نبود برای او به صورت رایگان کلاس های آموزشی برگزار می کنیم و او را آموزش می دهیم تا توانمند شود.با اینکار او می تواند آثار مختلف بومی ومحلی را درست کند و با فروش آنها مخارج زندگی را بدهد. این یکی از شیوه های درستی است که باید در پیش گرفته شود تا عزت نفس مردم حفظ شود، و از طرفی توانمند شوند و خودشان مخارج زندگی شان را بدهند.

🔷شیوه های پویش قصه توپ رنگ برای کمک های خیرخواهانه

🔰 اشتغال زایی زنان سرپرست خانوار و کودکان روستایی :

ساخت وسایل بومی محلی (گلیم ، قالی ، آویز ،… )

✅ ساخت کاردستی های چوبی

✅ ساخت دستبند و گردنبند با مهلو

✅ عروسک بافی

در این مسیر ما علاوه بر آموزش رایگان در حد توان وسایل بومی و محلی را از کسانی که آنها را درست می کردند خریداری میکردیم. در واقع به جای اهدای رایگان کارت هدیه،ابتدا آنها را در ساخت آثار بومی و محلی توانمند می کردیم وسپس در ازای ساخت آنها کارت هدیه را تقدیمشان می کردیم.یکی از دوستان خیر ما مبلغی حدود 300 میلیون کارت هدیه را بین اهالی یک روستا پخش کرد. به او گفتم که این کار توزیع فقر و محرومیت است و اگر این مبلغ به شیوه من انجام می شد تحول عظیمی در حفظ آثار بومی و محلی و همچنین توانمند سازی زنان روستایی ایجاد می شد. در واقع با این شیوه هم خانواده های نیازمند و کم بضاعت به توانایی می رسیدند و می توانستند نان فعالیت خود را بخورند و عزت نفس شان حفظ شود، و هم آثار بومی محلی استان حفظ می شد و به دست آیندگان می رسید. خانم سرپرست خانواده با این نوع فعالیت ها احساس وجود،احساس بودن،احساس استقلال و احساس عزت نفس می کند و در ازای زحمتی که می کشد پول دریافت می کند و عزت مند زندگی می کند.

به آن دوست خیر این پیشنهاد را دادم اما قبول نکرد چون راه آسان تر همانی است که خودشان انجام می دهند و زودتر به نتیجه مطلوبشان می رسند در حالی که آسیب های فراوانی را ایجاد می کند.

1) ساخت وسایل بومی محلی :

با شیوه ای که ما در پیش گرفتیم هر بانوی روستایی میتوانست در ماه حدود 800 الی 900 هزار تومان تنها از ساخت وسایل بومی محلی درآمد کسب کند. شوهر یکی از خانم ها او را با 4 فرزند رها کرده بود. به او پیشنهاد دادم تا برای خرج و مخارج زندگی آموزش درست کردن این وسایل را یاد بگیرد و بعد به فروش آنها اقدام کند.گفت: بلد نیستم، در گذشته و دوران جوانی بلد بودم الان یادم رفته از طرفی فکر و ذهنم درگیر مشکلات است و نمیتوانم چیزی ببافم یا درست کنم. به او گفتم : اتفاقا اگر این کار را شروع کند علاوه بر کسب درآمد برای روحیه خودش هم خوب است، در خانه سرگرم می شود و همینطور منبع درآمدی است برای خودت و فرزندانت.

قبول کرد و کار را شروع کرد. کارهای هنری و بومی محلی استان اغلب با کاموا و نخ درست می شوند. در ابتدا وسایلی که درست می کرد با رنگ های تیره و ناشاد و فضای سرد و غم انگیز بود. این ها همه نشانه روح خسته ی این بانو بود. از او خواستم تا از رنگ های متنوع استفاده کند و به رنگ های شاد روی بیاورد تا هم کار زیباتر شود و هم با دیدن و سرکار داشتن با رنگ های شاد روحیه اش تغییر کند. به مرور عروسک ها گلیم ها و وسایل بومی محلی که برایم می آورد رنگ شادی داشتند و خودش نیز دچار تغییر شده بود و اثری از آن بانوی خسته و افسرده نبود. از او خواستم کار را ادامه دهد، وسایل نو بسازد و خلاقیت را سرلوحه کارهایش قرار دهد. هر بار که می آمد وسیله ی جدیدی با طرح و رنگ تازه ای خلق می کرد. کسی که با خلاقیت، رنگ های متنوع و شاد ، سروکار داشته باشد این خلاقیت و شادی به زندگی اش ورود پیدا می کند و برعکس کسی که یک کار را مدام تکرار کند و خلاقیتی به خرج ندهد روحش خسته و غمگین می شود و دچار روزمرگی خواهد شد.

در کنار این خلاقیت و روح تازه ای که به زندگی از بعد معنوی وارد می شود، خانواده ها به این وسیله کسب درآمد می کنند و بعد مادی این مسئله نیز شکل می گیرد.

از آن خانم خواستم تا چیزی که یاد گرفته است را به فرزندانش نیز آموزش دهد، تا وقتی که خودش درگیر کارهای خانه داری است و یا وقت کافی ندارد فرزندانش کار او را ادامه دهند و یا خودشان خالق وسیله ای باشند. با این کار هم بچه ها سرگرم می شوند و از تفریحات ناسالم دور می مانند و هم احساس استقلال می کنند. چند روز بعد از اینکه از او خواستم تا هنر خود را به فرزندانش یاد بدهد همراه پسرش به دفتر آمد. پسرش وسیله ای بومی محلی درست کرده بود. از او تشکر کردم و به عنوان دستمزد مبلغی را به او دادم. در واقع خرید و فروش بود. پسر مزد زحماتش را تحویل گرفت و از آن به بعد می توانست احساس استقلال کند چرا که این پول را با زحمت خودش به دست آورده بود.

2) کارگاه کار با چوب :

آن اوایل در یکی از روستاها که قصه خوانی داشتیم از یکی از مربیانی که در آن حوزه فعالیت می کرد پرسیدم: آیا از بین بچه ها کسی هست که هنری یا حرفه ای بلد باشد و بتواند به بقیه دوستانش آموزش دهد؟ آن مربی به من گفت: که بله یکی از بچه ها به شهر می رود و کار با چوب را یاد میگیرد. با آن کودک صحبت کردم و از او خواستم تا در ازای دریافت مبلغی به عنوان دستمزد، هنری که در کلاس یاد میگیرد را به دیگر دوستانش در روستا آموزش دهد. منطقه ای که آنها حضور داشتند دوروستا در جوار یک دیگر بودند، و او به هر دو روستا میرفت و 6 الی 7 جلسه برای کودکان دو روستا کلاس کار با چوب برگزار کرد. من نیز برای آنها اره مویی،چوب، میز و … خریدم تا روند آموزش سریعتر و بهتر صورت گیرد. این کار برای بچه ها دو فایده داشت اولا کودک با خود می گوید که وقتی یک نفر که هم سن من است می تواند این کار را انجام دهد چرا من نتوانم؟ برای همین سعی می کند این هنر را یاد بگیرد و به دوستان دیگرش آموزش دهد. دوما این کودکان بعد از مدتی وقتی کار با چوب را به صورت کامل یاد گرفتند ب خلق آثار هنری و فروش آنها به کسب در آمد می رسند و احساس استقلال می کنند آن هم در همان سنین پایین و کودکی. و این به آینده کودک کمک فراوانی می کند.

3) ساخت دستبند و گردن بند با مهلو :

توانمندسازی

دفعه بعد از کودکان خواستم تا علاوه بر کار با چوب، دیگر هنرهای محلی و بومی را یاد بگیرند. برای مثال ما در  استان کهگیلویه و بویراحمد نوعی میوه کوهی و محلی داریم به نام مهلو. این میوه دانه ی خوش بویی دارد که از آن در ساخت آثار هنری مانند دستبند و گردن بند و … استفاده می کنند. من از بچه های روستایی خواستم تا این وسایل را نیز درست کنند و من آنها را می خرم. اکثریت بچه ها شروع به کار کردند و دستبند ها و گردن بند هایی با طرح ها و رنگ های مختلف درست کردند. من نیز در حد توان آنها را خرید می کردم. بعد از یک مدت دیدم خبری از بچه ها نیست و هیچ وسیله ای برای فروش نمی آورند. سراغشان را از یکی بچه ها گرفتم. گفت که خودشان در فضای مجازی( اینستاگرام و واتساپ) مشغول فروش وسایل دست ساخته خود هستند. من از این حرف خیلی خوشحال شدم چون به هدفم رسیده بودم. اینکه خودشان مستقل شوند و به درآمد برسند.

4) عروسک بافی :

a 18 تغییر در شیوه توزیع کمک های خیرخواهانه و توانمندسازی زنان روستایی

از آنها خواستم تا متکی به یک مورد نباشند و وسایل گوناگونی بسازند برای مثال با پارچه های نمدی عروسک درست می کردند. دوست داشتم هنرهای مختلف را امتحان کنند و آن هنری که به آن علاقه دارند را در پیش بگیرند و کارش را انجام دهند. بعد از مدتی مادرها هم درگیر این کار شدند و مسیر فرزندانشان را در پیش گرفتند. مربی که در این روستا به بچه ها آموزش می داد به روستاهای اطراف می رفت تا به زنان روستایی و فرزندانشان آموزش دهد. این مربی ( خانم پناهنده ) به همراه چند نفر دیگر به آن روستا رفتند و شب آنجا ماندند. اهالی روستا جمع شدند و زنان روستایی عروسک بافی را یاد گرفتند.

🔰 اشتغال زایی در حوزه کشاورزی :

🌾 کمک به خرید لوله برای انتقال آب به مزارع

🌾 خرید بذر نخود برای خارج شدن از تک محصولی بودن به صورت مشارکتی

🌾 خرید بذر سبزی و بذر گندم با کیفیت بالا به صورت مشارکتی

🌾  ساخت استخر برای ذخیره آب

🌾 مسطح سازی جاده بین مزارع

🌾 خرید درختان ثمردار به صورت مشارکتی

🌾 پرورش مرغ توسط بانوان روستایی

🌾 اهدای وام به کشاورزان کم بضاعت

 

1) کمک به خرید لوله برای انتقال آب به مزارع :

در بحث اشتغال در حوزه کشاورزی نیز فعالیت های مختلفی را انجام دادیم. در حوزه کشاورزی دست ما برای اشتغال زایی بازتر بود. برای مثال روستایی بود که برای انجام کار کشاورزی به آب نیاز داشتند. اما برای انتقال آب به مزارع کشاورزی دچار مشکلاتی بودند. از جمله اینکه لوله برای این انتقال نداشتند. من به آنها پیشنهاد دادم تا هزینه خرید لوله را من بدهم اما کار حفر زمین برای مسیر لوله با اهالی روستا باشد. اهالی روستا و کشاورزان جمع شدند و کانالی را برای قرار گرفتن لوله حفر کردند.من هم برای خرید لوله اقدام کردم و مشکل آبرسانی به مزارع این منطقه مرتفع گردید.

2) خرید  بذر نخود برای جایگزین کردن و خارج شدن از تک محصولی بودن کشاورزی :

a 404 تغییر در شیوه توزیع کمک های خیرخواهانه و توانمندسازی زنان روستایی

در بخش دیگری از اشتغال زایی در حوزه کشاورزی،کاری که کردیم این بود که تک محصولی بودن کشاورزان را تغییر دادیم. در واقع کشاورزان اکثریت گندم یا جو می کاشتند که در نهایت سود چندانی دریافت نمی کردند. با مشاوره کارشناسان جهاد کشاورزی به کشاورزان پیشنهاد داده شد تا از نخود به عنوان محصول جایگزین استفاده کنند. در این مورد برای کمک به کشاورزان نخود را با قیمت پایین تر و ارزان تر از بازار دادیم تا کشاورزان کار کاشت نخود را انجام دهند. در واقع ما بذر را به صورت رایگان به کشاورزان ندادیم.60 درصد هزینه خرید با ما و 40 درصد هزینه دیگر با کشاورزان بود. با این کار از گداپروری و تنبل پروری هم جلوگیری می شد.

3) خرید بذر سبزی و گندم با کیفیت بالا به صورت مشارکتی :

در بخش دیگر به اهالی روستا بذر سبزی دادیم تا اهالی روستا در تامین سبزی های خود مستقل شوند. و یا به کشاورزان گندم رقم خوب تحویل دادیم تا بازدهی بهتر و بالاتری برای آنها داشته باشد. یک بار کار قصه خوانی در روستا طول کشید و ظهر به اصرار یکی از اهالی برای ناهار به خانه شان رفتیم. سفره را که پهن کردند اغلب مواد خوراکی که روی سفره بودند محصولاتی بود که خودشان کاشته بودند. از سبزی و نان محلی و عدس گرفته تا برنجی که خودشان کاشته بودند و مرغی که خودشان پرورش داده بودند و این خیلی برایم جالب بود که اهالی یک روستا به این شکل مستقل شده اند که مواد خوراکی را خودشان تامین می کنند.

4) ساخت استخر آب و مسطح سازی جاده بین مزارع :

در بخش دیگر اشتغال زایی کشاورزی برای ساخت استخر یا مسطح کردن جاده بین مزارع برای رفت و آمد آسان ابزارآلات کشاورزی به اهالی روستا کمک های فراوانی شد.

5) اهدای درختان ثمردار به اهالی روستا به صورت مشارکتی :

در تعدادی از روستاها به اهالی حدود 1000 درخت های ثمردار متعدد از قبیل انگور،مرکبات،انجیر، زیتون و … داده شد، تا با کاشت آن در حیاط خانه و یا جلوی درب خانه علاوه بر زیبایی موجب فروش میوه و محصولات آن درختان می شد. البته باز هم این کار را به صورت رایگان انجام ندادیم تا آسیب زا نباشد و 60 درصد هزینه با ما و 40 درصد هزینه با اهالی روستا باشد. در فعالیت های اشتغال زایی همواره با کارشناسان و متخصصین جهادکشاورزی مشورت می کردم چرا که علم کافی در این مورد را ندارم و سعی می کردم مطابق با نظرکارشناسان اقدام کنم.

6) پرورش مرغ توسط بانوان روستایی :

a 127 تغییر در شیوه توزیع کمک های خیرخواهانه و توانمندسازی زنان روستایی

حدود 4 سال پیش  به 60 خانم روستایی مرغ تخم گذار داده شد و هر خانم روستایی 20 الی 30 مرغ در خانه نگهداری می کرد. این کار را به صورت وام انجام دادم و پس از پرورش مرغ توسط بانوان و فروش آنها مبلغ وام را پس می دادند.

7) اعطای وام به کشاورزان کم بضاعت :

در بخش دیگر وام های 5 میلیون تومانی به کشاورزان نیازمند می دادم تا مشکلات مختلف مانند خرید ابزارآلات کشاورزی،هزینه های جاری و … برطرف گردد. نکته مهم در پرداخت این وام ها این بود که در جهت اشتغال آنها باشد و صرفا مصرف کننده نباشند.

🔷جذب مربی های قصه گو با مدارک مختلف دانشگاهی در روستاها :

در بخش دیگر اشتغال زایی سعی کردیم خانم ها یا دخترهایی که با مدارک مختلف دانشگاهی همچنان بیکار بودند به اشتغال برسانیم. برای مثال خانمی تحصیل کرده در روستا بیکار مانده بود.به او پیشنهاد دادم تا ابتدا آموزشهای لازم در حوزه کودک را فراگیرد سپس به عنوان مربی حوزه کودک در روستا مشغول فعالیت و قصه خوانی شود، در عوض مبلغی را به عنوان حقوق و دستمزد دریافت کند.این کار به ما کمک زیادی میکرد. باتوجه به اینکه ما به نیروی فعال در روستاهای مختلف نیاز داریم این نیروی کار با انجام این فعالیت مشخص می شد و نیازی نبود که از شهر به روستا مربی بفرستیم.