در صبحي دل انگيز که خورشيد نور خود را لابه لاي درختان مي پاشيد و جنگل زيباتر از هميشه به نظر مي رسيد، درست وسط جنگل چيز سياهي به چشم مي خورد. پلنگي که از آنجا مي گذشت فکر کرد «چيز سياه» يکي از خال هاي اوست که افتاده، کلاغ فکر کرد تکه اي از شهاب سنگ است و سريع رفت تا به ديگران خبر بدهد، جغد فکر کرد تخم يک اژدهاست و …
به نظر شما «چيز سياه» چه مي تواند باشد؟
«یک چیز سیاه» کتابی است مصور با داستانی کم حرف و کوتاه که کودکان را برای حدس زدن پایان قصهاش به مشارکت گرفته و از این طریق به پرورش خلاقیت در آنها کمک میکند. کتاب را رضا دالوند، تصویرگر جوان و موفق ادبیات کودک نوشته و تصویرگری کرده است.
داستانهای حیوانات را میتوانیم با قصههای پندآمیز «کلیله و دمنه» برای بچههایمان تعریف کنیم، حکایتهایی که از ابتدا قرار است اخلاق و آداب زندگی را یاد کودکانمان بدهند و از باید-نبایدهای دنیا مطلعشان کنند. کودکی که در معرض قصههای شیرین ادبیات کهن قرار میگیرد صد البته که به نتیجههای اخلاقی و راه و رسم زیرکی مجهز میشود و از خلال این قصهها به نسلهای پیشین متصل خواهد شد. تأکید دنیای امروز اما علاوه بر «اخلاق» در معنای سنتیاش و شاید پیش از آن، بر تمرین روشهای پرورش خلاقیت و تقویت ذهن از طریق بازیگوشی و رها کردن بچهها در دنیای خیال است. نیاز کودک امروز، به درست یا غلط، نه مَتَلها و مَثَلهای مستقیماً پندآمیز که قصههایی روزمره و یا روایتهایی با پایان باز تشخیص داده شدهاند. این است که در این روند بزرگسالان به دنیای ذهنی کم و قید و شرط کودکانه نزدیکتر میشوند.داستان کتاب «یک چیز سیاه» را هم در این فضا و اتمسفر باید درک کرد. قصهای کوتاه در ۲۶ صفحهیA4 که بیش از آنکه بر کلمات تکیه کند، استفاده از تصاویر را در دستور کار خودش قرار داده است. شاید تنها به این دلیل که نویسندهی کتاب قبل از آنکه قصهگو باشد یک تصویرگر جوان است با کارنامهای پر و پیمان از جایزههای کتابهای تصویری که در این اثرش هم به حرفهی اصلی خودش وفادار مانده است.
کتاب، قصهای است کمحرف دربارهی «یک چیز سیاه» ناشناخته که در صبحی دلانگیز در وسط جنگل پیدا میشود. حیوانات جنگل هرکدام در توضیح ماهیت شیء سیاه، فرضیه و حرفی دارند که در یکی دو جملهی ساده طرح و بیان شده است. پلنگ، فکر میکند که آن چیزِ سیاه یکی از خالهای روی پوستش بوده و جغد توی ذهنش از آن یک تخم اژدهای خطرناک میسازد. گوزن، کلاغ، روباه و دیگر حیوانات حدسهای دیگری میزنند و همینطور که کتاب پیش میرود هیجان خواننده برای دانستن هویت و ماهیت آن چیز عجیب بیشتر و بیشتر میشود.
صفحهی آخر کتاب اما یک صفحهی سیاه است با این نوشته: «شاید هم چیزی باشد که فقط تو میدانی، یک چیز سیاه دوستداشتنی که هیچ خطری ندارد. یک چیز سیاه مثل…» و رو بهروی آن یک صفحهی سفید است با یک چیز سیاه در گوشهاش که نمیدانیم چیست.
نویسنده : زهرا ملوکی
منبع : سایت وینش ( https://www.vinesh.ir )