• شهر لنده

  • خانم الهام هادی پور

 

💠 قوطی کبریت خاطرات : 

خاطره

 

خاطره تعریف کردن اطرافیانمان، می‌تواند ما را به فکر فرو ببرد. هر خاطره، یک موقعیت را توصیف می‌کند که افراد مختلف که اخلاق‌های متفاوتی دارند، در آن موقعیت‌ها کارهای متفاوتی انجام می‌دهند. هر خاطره‌ای که می‌شنویم، می‌توانیم خودمان را جای شخصیت اصلی داستان قرار دهیم. می‌توانیم از خودمان بپرسیم اگر در آن وضعیت بودم چه‌کار می‌کردم. یکی از مزایای خاطره تعریف کردن و خاطره شنیدن، همین است که هوش کلامی و اجتماعی ما را هم تقویت می‌کند.

خاطره گویی کودکان گاهی بسیار جذاب و دلنشین است،به خصوص وقتی با لحن مخصوص کودکانه آن را وصف میکنند و هیجان را وارد داستانشان می کنند.قرار شد در همین ارتباط با بچه های شهر لنده کتاب ” قوطی کبریت خاطرات ” را بخوانیم.شیوه قصه خوانی را تغییر دادم و از بچه ها خواستم مطابق با تصویر روی جلدکتاب بگویند که موضوع کتاب چیست و داستان آن چه چیزی را بیان می کند.هر کس نظری داشت : خاطرات یک پیرمرد که برای فرزندش تعریف می کند،خاطرات پدری که از جنگ برگشته و از خاطرات جنگ برای فرزندش می گوید،… .

گفت و گوی بچه ها که تمام شد خواندن کتاب را شروع کردیم.حین خواندن بچه ها لحن خود را مطابق با متن داستان تغییر می دادند و در مورد موضوعات مختلف داستان گفت و گو می کردند.با کتاب ارتباط برقرار کرده بودند و وقتی پدر قوطی کبریت ها را در داستان یکی یکی باز می کرد و در موردشان خاطره میگفت بچه ها به یاد خاطرات خودشان می افتادند و آنها را بازگو میکردند.شبیه کاری که پدر در داستان انجام می داد،آنها نیز برای اینکه خاطراتشان را فراموش نکنند در جایی مانند دفترخاطرات ثبت می کنند و یا وسیله ای که یادآور آن خاطره باشد را نگه می داشتند.

از خاطراتی که پدربزرگ ها و مادربزرگ هایشان از زندگی های قدیم و اتفاقات مختلف دوران گذشته گفتند،از اینکه پای حرف های آنها می نشستند و پدربزرگ مادربزرگ ها هم با لذت خاطراتشان را تعریف میکردند.

WhatsApp Image 2021 09 06 at 8.13.00 PM 1 روش های خاطره گویی با کودکان شهر لنده

 

از بچه ها پرسیدم برای ثبت خاطراتشان چه کاری انجام میدهند که آنها را فراموش نکنند و به خاطر بسپارند؟

زهرا گفت : ما میتوانیم بنویسیم ولی کسایی که سواد نوشتن ندارند میتوانند یک نشانه که در ارتباط با داستان یا خاطره شان است را بردارند که آن روز و اتفاقاتش را به خاطر بسپارند. مثلا روزی که کاردستی انجام دادم یک تیکه کاغذ رنگی بردارم که یادم بماند در چنین روزی چنین کاردستی را درست کردم.

صفیه گفت : هم میتونم بنویسم هم میتونم مثل پدر بزرگ دختر داستان، نشانه هایی بردارم که یادم بماند ولی بیشتر سعی میکنم خاطراتم را در ذهنم نگه دارم.
ام البنین گفت مثلا من با جایزه ای که خانم بهم داده اون جایزه را برمیدارم که تا آخر عمرم خاطره آن روزم در ذهنم بماند.
آرزو گفت ما میتونیم بانقاشی کردن خاطرات را ثبت کنیم یادر ذهن خودمان نگه داریم یا چیزی از اون خاطرات اگر در دسترس باشد نگه داری کنیم.

در آخر بچه ها هرکدام نقاشی خاطراتی که از گذشته دارند را کشیدند تا یکی از راه های ثبت خاطره را تمرین کرده باشند.از سفر به مشهد و چرای گوسفندان تا بادکنک بازی و سفر به امامزاده سید محمود(ع)،خاطراتی بودند که بچه ها نقاشی کردند.