روستای کلاب
- خانم طیبه آتون
دیوار مدرسه، بوم نقاشی
امروز برای رفتن به روستای کلاب سفلی فاطیما کوچولو همراه من بود.قرار شد باهم برویم آنجا و برای بچه ها قصه بخوانیم.
کتاب ” خرگوش سیاه “ را برای فعالیت امروز انتخاب کرده بودم.کتابی که در آن از ترس خرگوش کوچولو میگفت که از سایه خودش می ترسید.
نویسنده و تصویرگر : فیلیپا لدرز
مترجم : مرضیه بابازاده خامنه
ناشر : طوطی
بعد از اینکه قصه خرگوش سیاه را برای آنها خواندم،بچه ها برای انجام فعالیت بعد از قصه خوانی دوست داشتند به داخل حیاط مدرسه بروند.من هم برای اینکار از مدیر مدرسه اجازه گرفتم تا بچه ها بتوانند در فضای حیاط مدرسه فعالیت داشته باشند.بعد از اینکه مدیر مدرسه این اجازه را به ما داد بچه ها به حیاط مدرسه رفتند و نمایش قصه ای که امروز خوانده بودند را اجرا کردند. نمایش امروز در مورد سایه و ترس بود. کلیدواژه های کتاب خرگوش سیاه، جایی که خرگوش از سایه خود میترسید.بچه ها نیز نمایش آن را اجرا کردند و نقش خرگوشی را بازی می کردند که وقتی سایه خود را روی زمین می دید میترسید.بعد بچه ها سایه خودشان را که بر روی زمین نقش بسته بود را نقاشی کردند.
بعد از نقاشی سایه ها بچه ها دیوار مدرسه را بی رنگ و روح دیدند،برای همین جنگل و خرگوش سیاه در قصه را روی دیوار مدرسه نقاشی کردند.نتیجه کار بسیار زیبا بود. بچه ها از من خواستند تا روی دیوار برایشان نقاشی کنم من هم در کنار آنها یک تکه ابر کشیدم.
ثبت ديدگاه