• روستای کلاب قلعه رئیسی

  • خانم طیبه آتون

 

🏃‍♂️🐧 مجموعه شعر من بُدو پنگوئن بُدو

3600edf87c7cb1cf216cf7321e1c734cbbddde9c 1600144889 آموزش مفهوم شباهت به کودکان

📖 شرح و خروجی داستان :

این کتاب مجموعه چند شعر است که هر کدام داستانی متفاوت دارد. برای این که هر داستان را بچه‌ها به صورت گروهی نمایش بازی کنند، همراه خودم از خانه چندتا از اشیاء و وسایلی که به این داستان مربوط می شود را به مدرسه بردم.

🎯 فعالیت ها :

1) چه میوه ای : درخت خانه ما به آسمان رسیده، خیلی بزرگ اما میوه به ما نمیده.شخصیت داستان همه جورابها را به درخت خانه آویزان می کند جوری که کلاغ از بوی آنها حالش بد می شود. بچه‌ها را به گروههای دونفره تقسیم کردم تا هر گروه یک داستان را به صورت نمایش اجرا کنند.

فعالیت نمایشی داستان شعر چه میوه ای : بچه ها با کفش ها و جوراب هایشان یک درخت را طراحی کردند و نمایش پسر بچه و کلاغ را اجرا کردند.

2) انار چاق و چله : شخصیت داستان انار را شکل توپ می دید. از بچه ها پرسیدم در این محوطه که نشسته ایم نگاه کنید و ببینید چیزی شبیه به انار هست؟

💭 احمدرضا گفت من توپی که بچه‌ها دارند با آن بازی می کنند را شکل توپ می بینم. پرسیدم: چرا؟ گفت: چون تقریبا گرد است.

💭 زینب گفت: مداد تراش رویا شبیه اناره چون رنگش قرمزه اما گرد نیست.

بچه‌ها توپ را آوردند و نمایش گربه و توپ را بازی کردند.

3) فوت و توت : شخصیت داستان در این قسمت از داستان دلش بستنی و توت می خواهد.

❓ از بچه ها پرسیدم که فکر کنید در فصل تابستان هستید چه بستنی و میوه ای را دوست دارید؟

💭 رویا : بستنی قیفی

💭 احمدرضا : بستنی با طمع کاکائو

💭 باران : بستنی کاکائویی

💭 آیدا :بستنی لیوانی

4) کتاب قصه : باد اومد و کتاب قصه را از دست دخترک قصه خوان انداخت و پاره کرد. نوبت این گروه شد و یکی از بچه ها در نقش باد و دیگری در نقش دختر قصه خوان نمایش اجرا کردند. از بچه‌ها پرسیدم وقتی کسی شما را اذیت می کند و یا نقاشی تان یا کتاب تان را پاره می کند چه واکنشی نشان می دهید و چه احساسی دارید؟

💭 باران گفت : وقتی یکی با من دعوا می کند دوست دارم او را بکشم !!!

💭 احمدرضا گفت : ناراحت می شوم. از او پرسیدم وقتی ناراحت می شوی و دوستت تو را اذیت می کند بنظرت آن فرد چه احساسی دارد از اذیت کردن تو؟ گفت : او خوشحال می شود و من ناراحت…

💭 آیدا گفت : با او دعوا می کنم.

5) خونه تکونی : برای اجرای این نمایش چند تکه لباس از خونه آوردم و این گروه هم چندتا از وسایل بچه‌ها که در مدرسه بود را به صورت نمایش خونه تکونی اجرا کردند.

یکی یکی از بچه ها پرسیدم که شما در خانه به پدر و مادر هایتان کمک می کنید و چه کمکی می کنید؟

💭 رویا گفت: من به چسمه می روم و لباسها را می شویم.

💭 آیدا گفت: من ظرفها را می شویم و اتاق جارو می زنم.

💭 زینب گفت: از خواهرم نگهداری می کنم.

6) جوجه تیغی بلا: گفتم بچه‌ها بنظر شما تیغ های جوجه تیغی شبیه چه هستند؟

تارا نوک مداد را روی دستم فشار داد و گفت شبیه نوک مداد تیز هست.

رویا و باران و احمدرضا گفتند شبیه سوزن هست.

7) آسمون چک چکی : همراه خودم یک چتر از خانه بردم، به بچه ها گفتم فکر کنید الان بارون بخواهد بیاید در اولین برخورد چکار می کنید؟ بچه‌ها گفتند: به داخل کلاس می رویم گفتم اگه کلاس نباشد گفتند زیر این چتر. پس این گروه هم نمایش این قسمت را اجرا کردند.

در آخر بچه ها را برای اجرای نمایش من بدو، پنگوئن بدو گروه بندی کردم.