روستای کلاب قلعه رئیسی
- خانم طیبه آتون
🌺 قصه ی گل های قالی
✅ شرح و چکیده داستان :
داستانی تخیلی از پیدایش نخستین قالی های ایران و آشنایی با قالی های زیبای ایران
هزاران سال پیش در کرمان چوپانی با زن و دوتا بچه اش زندگی می کردند. سالی خشک سالی می شود و چوپان مجبور می شود خانواده خود را با کمی آذوقه در روستا کرمان رها کند و گوسفندان را به شمال ببرد. وقتی خشکسالی تمام می شود به خانه بر می گردد و گلها و گیاهان و دریا و ماهی ها و… روی قالی پیاده می کند تا زیباهای آنجا را به دخترانش نشان دهد.
♻️ کاربردها :
🔶 از بچه ها پرسیدم تاحالا به سفر رفته اید یا یک مکان دیگر، آیا کسی از شما پرسید از ویژگی های آن مکان برایم بگو؟ یا طرح آن را نقاشی بکش؟
💬 نگار گفت : بله من سفر رفته ام موقعی که برگشتم خواهرم ازم پرسید اما برایش نقاشی نکشیدم.گفتم: اگر بخواهی آن ویژگیها و مکان هایی را که دیده ای نشانم بدهی روی چه چیزی نقاشی می کنید؟ گفتک روی کاغذ، و برایم نقاشی کشید.
💬 از صادق پرسیدم گفت: من اهواز رفتم و عمویم مرا به پارک برد و سوار چرخ فلک کرد. گفتم چطوری می توانی آن پارک را به بچهها نشان بدهی بچهها هم نمی توانند به اهواز بروند؟ گفت : نقاشی اش را می کشم.
💬 پاسخ شهاب به سوال من این بود که بیشتر بچهها سردسیر نرفتند اما می توانم روی خاک منطقه سردسیر را طراحی کنم.
💬 پاسخ منیژه به سوالم این بود که اکثر این بچهها به روستای ده انار نیومدند، می توانم یک روز بچهها را به آنجا ببرم تا زیبای های آنجا را ببینند.
🔶 از بچه ها پرسیدم که خودتان را جای چوپان در هزار سال پیش تصور کنید که از خانواده اش دور بود، چگونه می توانستید از وضع شهر و خانواده ات باخبر شوی؟
💬 دانیال گفت:از طریق طوطی، پرسیدم چگونه طوطی می تواند خبر ببرد؟ جواب داد من در تلویزیون دیدم که طوطی ها سخن می گویند. این برایم جالب بود!
💬 عباس و سیاوش گفتند از طریق نامه نوشتن و فاطمه گفت از مردمی که به شمال مسافرت می کردند می پرسیدم.
🔶 از بچه ها پرسیدم: بچههای قصه خوان روستاهای که من آنجا فعالیت دارم چگونه می توانند از زیبای های روستایتان با خبر شوند؟
💬 گفتند نامه نوشتن، پس برای بچه ها چهارکلاغ نامه نوشتند که من به دست آنها برسانم.
🔶 از بچه ها پرسیدم نقش و نگارهای قالی خانه تان را تصور کنید و روی کاغذ پیاده کنید و بچه ها این فعالیت را انجام دادند.
ثبت ديدگاه