• روستای کلاب قلعه رئیسی

  • خانم طیبه آتون

 

📜سعدی خوانی در کلاس

از امروز تصمیم گرفتم در نحوه برگزاری کلاس هایم تغییراتی را ایجاد کنم و فعالیت جدیدی را به کار بچه ها اضافه کنم با این امید که مستمر و مداوم باشد.بعضی فعالیت ها که از نظر خودم خروجی و نتیجه خاصی برای بچه ها ندارد را حذف میکنم تا دیگر فعالیت های اصلی بازدهی بالایی داشته باشند.فعالیت جدیدی که قرار است از امروز با بچه ها شروع کنیم شعرخوانی است.

قبلا در کلاس هایم با بچه ها شعرخوانی داشته ایم اما این بار متفاوت خواهد بود چرا که قرار است اشعار شاعران بزرگ پارسی مانند سعدی،حافظ،فردوسی،مولانا،سهراب سپهری و … را برای بچه ها بخوانم و در مورد آنها بحث و گفتگو کنیم.برای بچه های مدرسه کتاب برگزیده اشعار سعدی را خواندم که هم معلمشان و هم بچه ها استقبال خوبی داشتند.

در اشعار شاعران بزرگ ایرانی کلمات و مفاهیم زیادی وجود دارد که برای اکثر بچه ها جدید است و کودکان از خواندن و شنیدن آنها لذت می برند.به خصوص اگر در قالب حکایت و داستان باشد.همچنین اشعار ایرانی دارای هم آوایی خاصی است که بچه ها می توانند آنها را به صورت دسته جمعی با یکدیگر بخوانند.

⚽ سه دو یک شادی!

32873 43B0D233 CECC 40AB 952A 9DE7562A0006 از خود گذشتگی کودکان روستا و اهدای مداد رنگی

در هفته های گذشته کتاب “ سه دو یک شادی ” که نویسنده آن علی شجاعی از نویسندگان خوب کودک است را با بچه های روستای سردره کار کرده بودم.این کتاب داستان که نشر نیستان آن را به چاپ رسانده است در مورد شادی و نشاطی است که کودکان امروزی ندارند. داستان به این موضوع اشاره دارد که کودکان امروزی با وجود دارا بودن امکانات و لوازم تجربه شادی،در کنار هم بودن را احساس نمی کنند و در نتیجه شادی ناشی از آن را دریافت نمی کنند.بعدها متوجه می شوند که این ناکامی ناشی از فقر امکانات نیست بلکه به نوع دید آنها نسبت به این مسئله و توانایی آنها در همکاری گروهی بستگی دارد.

برای بچه ها کتاب داستان را خواندم.از آنها پرسیدم: اگر شما بخواهید فوتبال بازی کنید برای هر نفر به یک توپ نیاز دارید؟ بچه ها در پاسخ گفتند: خیر یک توپ کافی است چون وقتی تعداد توپ ها زیاد باشد نظم بازی به هم میخورد و هر کس برای خودش بازی می کند.این اولین تلنگر بچه ها در مورد کسب شادی با بازی گروهی مانند فوتبال بود.نگاه آنها به این موضوع این گونه است که می توان با یک توپ اما به صورت گروهی فوتبال بازی کرد و شاد بود.

از بچه ها در مورد روش خوشحال کردن دیگران پرسیدم.چون روز مادر بود از آنها پرسیدم که آیا می شود روز مادر کادو نخریم اما دل مادر را شاد کنیم؟ بچه ها جواب دادند : می توان برای او نقاشی کشید، یا کارهای خانه را برایش انجام دهیم تا دلش شاد شود.پاسخ های کودکانه بچه ها حسابی به دلم نشست.

با خودم کاغذرنگی و چسب و چند عدد کارت برده بودم.به هر کدام کاغذرنگی و چسب دادم تا با آنها هدیه ای درست کنند و وقتی به خانه رفتند آن را به مادرشان هدیه کنند.با امکانات کمی که در دست داشتند با کمک همدیگر هدیه ها را آماده کردند.از آنها خواستم بر روی هدیه هایشان جمله یا کلمه ای که دوست دارند برای مادرشان بنویسند تا کارشان تکمیل شود.

بعد از آن در مورد شادی بچه های سراسر جهان حرف زدیم.چند روز پیش که به روستای سردره رفته بودم بچه های آنجا که تعدادشان 19 نفر بود وقتی می خواستند نقاشی بکشند مدادرنگی نداشتند.با این مقدمه از کودکان روستای کلاب پرسیدم که اگر دوستان شما در روستای دیگر مدادرنگی برای کشیدن نقاشی نداشته باشند،شما برای شادی دل آنها چه کار می کنید؟ در ابتدا گفتند که ما پول نداریم تا برای آنها مدادرنگی بخریم اما کمی بعد با یکدیگر گفتند که می توانیم رنگ های اضافه در جعبه مدادرنگی هایمان را روی هم بگذاریم و به شما بدهیم تا برای آنها ببرید.از این کارشان واقعا لذت بردم.

در این فعالیت علاوه بر تقسیم شادی و همکاری گروهی، بخشندگی و مهربانی نسبت به هم نوع و دوستان خود نیز وجود داشت و بچه ها با این کارشان نشان دادند که دل دریایی دارند.