• قلعه رئیسی
  • طیبه آتون

 

شناخت احساسات یک کودک:

🧡 کلاس امروز قصه خوانی در مدرسه ی ابتدایی دخترانه ی شهر قلعه رئیسی برگزار کردم. کتاب احساسات که هدف این کتاب داستان “آشنای با احساسات و هیجانات کودکان ” است؛ را برای بچه ها خواندم.

🍁 1_از بچه ها درمورد احساسات پرسیدم، اینکه روی جلد کتاب نوشته است “کتاب احساسات” یعنی چی؟

✅ یکی از دخترها گفت: خانم فکر کنم برای این که با احساس مثل یک احساس خوب‌ نوشته شده است.

🍁 2_از دخترها پرسیدم الان که من به کلاس شما آمده ام، چه احساسی دارید؟

✅ همه با صدای بلند گفتند: خانم احساس خوشحالی می کنیم.

گفتم: خوب خوشحالی یکی از انواع احساسات است.

🍁 3_گفتم اگر الان خانم معلم شماها بیاید کلاس و بدون هیچ اطلاع قبلی بگوید بچه‌ها می خواهم امتحان بگیرم چه احساسی دارید؟

✅ دیانا گفت: خانم احساس ترس دارم که نمره نیاروم.

✅ اسماء، یلدا و نیایش گفتند: خانم احساس ناراحتی می کنیم.

(احساسات بچه ها متفاوت بودند.)

🍁 4_از بچه ها پرسیدم اگر الان دوستت که کنار شما نشسته است کتاب یا دفترتان را پاره کند چه احساسی دارید؟

✅ بچه‌ها اکثرا گفتند: احساس خشم و عصبانیت می کنیم.

بعد از این گفت و گو، چند تا سوال مطرح کردم:

🍂 1_آیا احساس ما همان گونه است که شخصیت های داستان یعنی سم و کیت در داستان دارند؟

🍂 2_آیا احساس من روی بدنم تاثیر می گذارد؟

🍂 3_چگونه این احساسات را کنترل کنیم؟

🍂 4-ما چه احساس دیگری به جزء این احساسات داریم؟

✅ زهرا گفت: من احساسی را که سم به کیت موقع تولدش داشت، من هم موقع به دنیا آمدن خواهرم داشتم و احساس حسادت می کردم اما وقتی بزرگ تر شدم با هم بازی کردیم و با او دوست شدم.

✅ بچه‌ها گفتند: وقتی احساس خوشحالی داریم روی بدن ما تاثیر می گذارد و باعث می شود ورزش کنیم و نقاشی بکشیم و غیره. وقتی هم ناراحت باشیم گریه می کنیم و چشمان مان درد می گیرد. هر کدام از آن ها نظرات متفاوتی داشتند.

جهت مزاح دخترها گفتند: خانم یک احساس دیگر به نام احساس گرسنگی هم داریم.

📌 در ادامه گفتم: بچه ها وقتی همه ی ما در زندگی با این احساسات سر و کار داریم، حالا هر کدام از شماها یک خاطره تعریف کنید که این احساسات در زندگی تان تاثیر گذاشته اند.

🌞 چشم ببند، لمس کن و حدس بزن:

✨ چند روز پیش خانم شکوهی مربی پیش دبستانی ها گفت: لطفا با بچه های پیش دبستانی هم کار کنید چون بچه ها تابستان با شما کلاس داشتند و چیزهایی از شما یاد گرفته اند. من هم گفتم: حتما؛ با بچه های پیش دبستانی هم کار می کنم. (انصافا کار با بچه های پیش دبستانی خیلی راحت تر از کلاس های دیگر است.)

🌻 ابتدا برای آن ها شعر خواندم. بعد از خانم شکوهی خواستم همه ی بچه‌ها را از اتاق خارج کند و پشت در بایستند. تعدادی از وسایل بچه‌ها که روی میزشان بود را روی میز بزرگی که در کلاس بود، قرار دادم و به جزء چادر خودم چیزی آن جا نبود که بتوانم روی وسایل را بپوشانم. چادرم را روی وسایل انداختم.

 

احساسات

 

🌻 به خانم شکوهی گفتم بچه‌ها را یکی یکی سمت میز هدایت کنید. باید با لمس کردن از روی چادر حدس بزنند آن وسیله ی روی میز چیست؟ خانم شکوهی گفت: خانم آتون بچه‌ها نمی دانند زیر چادر چه وسیله ای وجود دارد و شاید اشتباه حدس بزنند.

🌻 گفتم: درست یا اشتباه مهم نیست. اصلا نباید آن لحظه به بچه‌ها بگوید حدسی که زده است اشتباه یا درست بود. مهم این است که بچه‌ها لمس کنند و ذهن شان درگیر شود. در ذهن خود دنبال جواب سؤال اینکه آن وسیله چیست یا شبیه چه چیزی است، بگردند. تا لمس نکنند نمی توانند اشتباه یا درست حدس بزنند.

 

احساسات bd4b0ebf 380b 436e 9d7a 158ceee7f9d6 2 تقویت احساسات و حواس پنج گانه

 

🌻 خیلی برای بچه ها جالب بود و هر کدام با لمس کردن جوابی می دادند. بعضی از بچه ها ظرف غذا که زیر چادر بود لمس می کردند  و می گفتند: کتاب یا منچ است. مداد را بعضی فکر می کردند چوب است و بعضی هم درست حدس می زدند.

🎯 در پایان از بچه ها خواستم که برگه ای را خط خطی کنند و در بین خط خطی ها شکلی پیدا کنند.

 

احساسات