• شهرک سرآسیاب
  • طاهره صالحی

 

شروع مشاهده گری طبیعت:

یک روز فوق العاده عالی را روز جمعه در تاریخ 1401/11/15 با بچه های سرآسیاب در طبیعت گذراندیم. از قبل به بچه ها تاکید کرده بودم که همگی باید کفش مناسب برای کوهنوردی بپوشند و آب همراه داشته باشند.

شبیه خانم ” بَجِر” در کتاب قصه ی ” در راه کوه “ شدم و به همراه بچه ها به دل کوه زدیم. از همان ابتدا به بچه ها گفتم: همین طور که راه می روید و آهنگ گوش می دهید، سعی کنید مانند دانشمندان راه بروید.

گفتند: مگر دانشمندان به شکل دیگری راه می روند؟

گفتم: بله. دانشمندان دقت می کنند، ریز می بینند، حواسشان به همه چیز است و عادی از کنار اطرافشان نمی گذرند.

 

طبیعت

 

پرسش و پاسخ در مورد طبیعت:

هنوز چند قدمی راه نرفته بودیم که فاطمه از دختران به شدت کنجکاو و کاشف کلاسم، یک سنگ صاف و رنگی پیدا کرد.

از من پرسید: وای، خاله چرا این سنگ اینقدر صاف است؟ چرا رنگی است؟

برایش توضیح دادم: وقتی سنگ ها زیاد توسط آب جا به جا شوند، جورشده یا همان صاف می شوند. رنگشان هم به خاطر کمی رگه های آهن است که در زمین وجود دارد.

نفر بعدی یگانه بود که کفشدوزکی را گرفته بود. از قشنگی کفشدوزک حرف می زد و می گفت چرا اینجاست؟ چرا این شکلی است؟ و کلی سوال پرسید.

نفر بعدی یک گُل قرمز رنگ دید و برای مدت زیادی نگاهش کرد و لذت می برد.

 

طبیعت

 

گیاه شناسی:

به دره رسیدیم. بچه ها به کنار دره رفتند و نگاهش می کردند. پرسیدند این آب از کجا می آید؟ شیرین است؟ تمیز است؟ می شود از آن بخوریم؟ و من هم یکی یکی جوابشان را دادم.

آب تمیزی بود که از چشمه های فصلی به وجود آمده بود.  بچه ها دستشان را درآب می گذاشتند یا آب می خوردند.  سپس به راه خود ادامه دادیم. از سرسبزی طبیعت لذت می بردیم. ناگهان بچه ها یک گیاه بوته ای دیدند. گیاهی که در لهجه و زبان محلی خودمان به آن *گینه* می گوییم اما به گویش های دیگر “بلجیجی” هم نام دارد.

خیلی برای بچه ها لذت بخش بود. کنار درختچه نشستند و به میوه هایش نگاه می کردند. یکی از بچه ها اسمش را پفکی گذاشت. برایشان توضیح دادم از ساقه های این بوته یا درختچه، سورمه درست می کنند.

خانم ” بَجِر” همچنان با بچه ها ادامه می داد. سوال های مختلف از من می پرسیدند و گفتگو می کردیم. در راه دوباره چند چشمه ی دیگر دیدیم و بچه ها از آن ها آب می خوردند. چند مرتبه برای استراحت می نشستیم و پس از کمی استراحت، بلند می شدیم به راه خود ادامه می دادیم.

 

طبیعت

درختچه بادام و خاصیت عصاره ی آن:

به بادام ها رسیدیم. بادام ها حسابی شکوفه داده بودند. آنقدر خوشگل بودند که دلم می خواست همه ی شکوفه ها را در آغوش بگیرم. بچه ها چنان ذوقی داشتند که احساس کردم بچه ی روستا نیستند. کلی برای درختان بادام کنجکاوی کردند. چند تا از بچه ها *صمغ* درخت بادام را آوردند و جذابیت عجیبی برای بچه ها داشت. سوال پرسیدند: خانم این چطور درست می شود؟ اسمش چیست؟ برای چه چیزی خوب است؟

گفتم: صمغ بادام در گویش محلی (زِری، زِدی) گفته می شود و در زبان فارسی به ” زدو “معروف است. این صمغ شیره ای است که از درخت بادام خارج می شود. خیلی از درختان منطقه ی خودمان صمغ دارند مثل بَنه، کَلَخُونگ و حتی خار گینه که به شما نشان دادم. هر صمغی خاصیت خاص و کاربرد خود را دارد. همچنین زدو کتیرا یا صمغ کتیرا هم در منطقه و همین جا هم داریم که خارج کردن آن کار هر کسی نیست.

رنگ “زدو” زرد است و وقتی که در دستتان بگیرید، نرم و چسبندگی زیادی دارد. بخاطر همین چسبندگی، در کود شیمیایی و خوراک دام استفاده می شود. این صمغ را می توان جمع کرد و فروخت. یک نوع مُسکن است و خاصیت ضد انگلی دارد. برای دندان درد، درد های مفاصل، روشنایی پوست استفاده می شود.

به جز خاصیت های درمانی در صنایع مختلف مثل نساجی، رنگ سازی و برای کارهای مختلف مثل چسب استفاده می شود. گاهی وقتی تنه ی چوبی درخت بادام خراش بردارد بعد از چند روز این صمغ از آن خارج و جمع می شود که می توان آن را استفاده کرد. گاهی هم در اثر افتادن پوست درخت این صمغ کم کم از آن خارج می شود. در آخر کمی از آن را به همراه بچه ها نوش جان کردیم.

 

طبیعت  طبیعت

 

بررسی و یادداشت برداری از نمونه ها:

بعد از کلی گشتن و کوهنوردی، جایی نشستیم. از بچه ها خواستم اگر در راه علف یا گیاه جذابی دیدند همین حالا در موردش بنویسند و اگر نمونه برنداشته اند ، همین اطراف جستجو کنند و نمونه پیدا کنند.

مهرسا یکی از بچه های مدارس لنده است و به همراه خواهرش آمده بودند و یک کیسه نمونه های جذاب جمع کرده بودند. نازنین کلی سنگ های کلسیتی و گچی براق برداشته بود. فاطمه که از دست کاراش شوکه شده بودم یک کِرم مومویی برداشت. برای من کمی چندش آور بود اما برای خودش پر از زیبایی بود. هر کدام از بچه ها نشستند کنار گل و علف مورد علاقه خود و ماجراجوییشان را نوشتند.

برای بچه ها توضیح دادم که از رنگ، بوو شکلی که دارد بنویسند. چرخه ی زیستی را برای بچه ها توضیح دادم و از آن ها خواستم چرخه ی زیستی نمونه های خود را بنویسند. تعداد گلبرگ ها، شاخه، ساقه هایشان چطور است و…. همچنین گفتم اگر اسم علف یا گیاهی را نمی دانید، خودتان برایش اسم انتخاب کنید و این کار را با توجه به ویژگی هایی که دارند؛ انجام بدید. بعضی از بچه ها در مورد سنگ ها و جانوران نوشتند.

 

طبیعت طبیعت

ردپای طبیعت:

یکی دیگر از چیزهایی که بچه ها دیدند، پودر بچه بود. در گویش محلی خودمان “گَره بَرد” می گویم. در قدیم از این “گَره بَرد”ها برای عرق سوزی بچه ها استفاده می کردند.

هنگام برگشتن، جویبارهای زیادی در مسیر بود که گود شده بودند. چند تا از بچه ها پرسیدند: این گودال ها چرا درست شدند؟ گفتم: در اثر بارندگی شدید، آب ها از این مسیر می آمدند و جویبار تشکیل دادند و حالا رد جایشان مانده است. از چیزهای دیگری که در کوهنوردی دقت کرده ایم، اثرات جای پای حیواناتی مانند شغال و روباه بود و چقدر برای بچه ها جالب بود.

در سفر، مهربانی و دوستی، اول و آخر کار ما بود. وقتی بچه ها نمی توانستند از جایی عبور کنند، با کمک بچه های دیگر، آن ها را عبور می دادیم.

 

طبیعت طبیعت