- سمیه سخنگو
- زینبیه دهدشت
انجام 2 بازی هدفمند:
امروز مورخ 1402/04/07 در زینبیهی دهدشت کلاس را برگزار کردم. در ابتدای کلاس برای انرژی دادن به بچهها، بازی مجسمانه (یخشو، ذوبشو) برای تقویت زبان بدن و تمرکز انجام داده شد. بدین صورت که:
یک حرکت نمایشی به بچهها گفته میشود و آنها انجام میدادند مانند: رانندگی کردن، کتاب خواندن، پرواز کردن، خوابیدن، غذا خوردن و…. هنگامی که استپ یا یخشو گفته میشود، بچهها در همان حالت باید بی حرکت میماندند.
بچهها ابتدا در یک ردیف بودند اما در ادامه آنها را به دو گروه تقسیم کردم و رو بروی هم ایستادند تا حرکتهای همدیگر را ببینند و به ثابت ماندن همدیگر توجه کنند و سعی کنند تعادل بیشتری داشته باشند.
سپس بازی آینه را انجام دادند. در این بازی یک نفر حرکتی را انجام میدهد و نفر دیگر همان را همزمان به عنوان آینه انجام میدهد. بچه ها هر بار سعی میکردند سرعت حرکتشان را تندتر و سختتر کنند.
نمایش قصه:
جلسهی قبل قصه لاکپشت و پروانه را به بچهها تحویل داده بودم و آن را در خانه خواندند. بچهها در کلاس به صورت گروهی نشستند و از دانشآموزان بزرگتر که سالهای قبل در این کلاس شرکت می کردند، به عنوان دستیار کمک گرفتم تا گروه ها را مدیریت کنند و تقسیم نقش کنند. بعد از تقسیم نقش، تمرین کردند و نمایش کتاب لاک پشت و پرنده را اجرا کردند.
گفتوگو درمورد قصه:
بعد از نمایش دربارهی قصه صحبت کردیم. بچهها گفتند:
_باید مانند لاکپشت تلاش کرد.
_به دیگران کمک کرد.
_از اینکه چشم هایمان سالم هستند خدا را شکر بگوییم.
_چند تا از بچهها دربارهی کمک به حیوانات خاطرههایشان را گفتند.
لمس کن، ویژگی بگو، حدس بزن:
متناسب با صحبت آنها نوبتی یک اشیاء را در دست میگرفتند و لمس میکردند سپس ویژگیها و کارکرد آنها را توضیح میدادند و بقیه آن وسیله را حدس میزدند:
نخ: مادران برای دوختن لباس استفاده میکنند.
پستونک: وقتی کوچک بودیم با چه وسیله ای شیر میخوردیم؟
قفل: در خانه را با آن میبندیم.
و وسایل دیگر.
جزئی نگری محیط اطراف:
بعد در زینبیه پراکنده شدند و مانند لاکپشت کوچولو به جزئیات دقت کردند و زینبیه را توصیف کردند. بچهها در حین جستجوگری، هر بار حرف مادر لاک پشت را تکرار میکردند که چگونه پروانه را توصیف می کرد تا به همان شیوه جزئیات را بررسی کنند. نفر اول بهصورت کلی بیان کرد و بقیه سعی می کردند جزئیتر توصیف کنند.
نقاشی خلاقانه:
در ادامه یک فعالیت مرتبط با قصه انجام شد به این شکل که با چشم بسته مانند لاک پشت کوچولو نقاشی کردند و هر کدام میگفتند: خانم نقاشی با چشم بسته سخت است و خوب کشیده نمی شود! اما در نهایت نقاشی را با چشم بسته کشیدند.
در پایان کلاس به خاطر نعمت چشم، خداوند را شکرگزاری کردند. برای جلسهی بعد کتاب قصهی جدید به بچه ها تحویل دادم تا با خانواده بخوانند.
ثبت ديدگاه