• عارفه نادری
  • دهدشت (مدرسه حضرت لیلا)

 

در تاریخ 1402/4/14 با بچه‌های مدرسه‌ی لیلا در دهدشت کلاس برگزار کردم. در ابتدا سلام و احوال پرسی با بچه ها کردم و بعد از آن، کتاب را به بچه‌ها نشان دادم و از آن‌ها خواستم حدس بزنند موضوع کتاب چیست. عنوان کتاب را برایشان خواندم هرچند بعضی از بچه‌های پایه‌ی بالاتر اسم داستان را می‌دانستند و با اتفاقات کتاب آشنا بودند.

معرفی و تاریخچه‌ی شاهنامه:

از بچه ها پرسیدم به نظرتان شاهنامه درباره‌ی چه چیزهایی است؟

طهورا گفت: یک پرنده!

غزل گفت: درباره‌ی پهلوانان و شاهان قدیم!

فاطیما گفت: درباره‌ی جنگ‌های قدیم!

بعد از جواب‌های بچه‌ها، درباره‌ی کتاب شاهنامه به آن‌ها توضیحاتی دادم.

از بچه‌ها پرسیدم کسی می‌داند نویسنده‌ی این کتاب چه کسی است؟

غزل گفت: فردوسی! سپس توضیح مختصری درباره‌ی فردوسی دادم.

از بچه ها پرسیدم به نظرتان چقدر طول کشید تا فردوسی شاهنامه را بنویسد؟

فاطمه گفت: یک سال!

فاطیما گفت: یک هفته!

آتنا گفت: یک ماه!

وقتی به آن‌ها گفتم سی سال طول کشید، همه تعجب کردند و برایشان جالب بود. در همین راستا این بیت شعر “بسی رنج بردم در این سال سی ؛ عجم زنده کردم بدین پارسی” را خواندم.

درباره‌ی معنی بیت صحبت کردم و اینکه فردوسی سی سال زحمت کشید تا این کتاب را بنویسد. همچنین توانست با این کارش زبان فارسی و فرهنگ‌های مختلف کشور را جاودانه و برای همیشه زنده نگه دارد.

از بچه‌ها پرسیدم تا به‌حال کسی از شاهنامه داستانی خوانده است یا نه؟

غزل گفت: بله خانم! رستم و سهراب توی کتاب فارسی‌مان بود و کتاب داستان زال و سیمرغ را خودم داشتم.

فاطیما گفت: آره خانم! من هم داستان زال و سیمرغ را می‌دانم.

متأسفانه بقیه‌ی بچه‌ها با داستان‌های شاهنامه آشنایی نداشتند. آن‌هایی هم که آشنایی داشتند از کتاب فارسی مدرسه‌شان می‌دانستند.

شاهنامه خوانی:

داستان را با بیت “به نام خداوند جان و خرد ؛  کزین برتر اندیشه برنگذرد” شروع  کردم و به بلند خوانی شاهنامه پرداختم. بعضی از جمله‌ها برای بچه‌ها سنگین و ناآشنا بودند به همین دلیل بعضی از آن‌ها را برای بچه‌ها به حالت قصه‌گویی و نقالی می‌گفتم و هر جا که جمله‌های کتاب قابل فهم‌تر بود از روی کتاب آن‌ها را می‌خواندم. بعد از هر اتفاق در داستان، بیت‌هایی که مربوط به آن قسمت بود را می‌خواندم تا بچه‌ها با اشعار مرتبط با آن آشنا شوند.

کتاب تا آن جایی که سام فرزندش را در البرزکوه رها کرد، خوانده شد و بقیه‌ی داستان برای جلسه بعد باقی ماند‌. بخش آخر داستان (رها کردن در کوه البرز) خیلی برای بچه‌ها جالب بود و مدام می‌گفتند چرا سام این کار را کرد و باعث تعجب‌شان شده بود. بعضی از بچه‌ها که داستان را کامل می‌دانستند؛ می‌خواستند آن را تعریف کنند ولی از آن‌ها خواستم صبرکنند تا هفته‌ی بعد ادامه‌ی داستان را همه با هم بخوانیم.

اهداف ساخت اوریگامی:

بعد از شاهنامه خوانی به همراه بچه‌ها اوریگامی (کاردستی با کاغذ) سگ را درست کردیم. اوریگامی اهداف مختلفی را دربرمی‌گیرد. این اهداف شامل موارد زیر است:

افزایش صبر و پیگیری کودک

تقویت تجسم هنری

پرورش خلاقیت کودک

تقویت دقت و مهارت کودکان

کمک به هماهنگی چشم‌ها و دست‌ها

افزایش شوق و علاقه‌ی کودک به طبیعت و موجودات زنده

تقویت مهارت‌های اجتماعی

آشنایی با کاغذ اوریگامی:

قبل از اینکه شروع به درست کردن اوریگامی کنم، یک کاغذ روی زمین دیدم و به بچه‌ها گفتم چرا این کاغذ را روی زمین انداختید؟

فاطیما گفت: خانم کاغذ مال نورا است و او روی زمین انداخته است.

نورا گفت: خانم این کاغذ دیگر به‌درد نمی‌خورد!

کاغذ را برداشتم و گفتم: بچه‌ها کسی می‌داند کاغذ چطوری و از چه چیزی تولید می‌شود؟

فاطیما گفت: خانم در کارخانه!

سپس برای بچه‌ها درباره‌ی تولید کاغذ صحبت کردم. اینکه باید درخت‌های زیادی قطع شوند و به کارخانه برده شوند تا با آن‌ها بتوانند فقط یک کاغذ A4 تولید کنند. بچه‌ها اطلاعی نداشتند که کاغذ از درخت‌ها درست می‌شود. از بچه‌ها خواستم اطرافشان را نگاه کنند و بگویند از درختان چه سودهای دیگری می‌بریم؟

غزل گفت: نیمکت‌های کلاس با چوب درختان درست شدند.

ساریه گفت: خانم میوه‌ بعضی از درخت‌ها را می‌خوریم.

آتنا گفت: تخته‌ی‌ کلاس‌مان از چوب است.

شبنم گفت: خانم در کلاس از چوب است.

سپس از بچه ها خواستم برگه های باطله و بدون استفاده‌ای که دارند را برای درست کردن اوریگامی آماده کنند.

ساخت اوریگامی:

پای تخته نوشتم اوریگامی و بعد از بچه‌ها خواستم آن را بخوانند و حدس بزنند یعنی چه؟

بچه‌ها کمی فکر کردند ولی مثل اینکه تا حالا کسی اسمش را نشنیده بود!

بعد توضیح دادم که اوریگامی به کاردستی با کاغذ گفته می‌شود. اوریگامی سگ را به بچه‌ها نشان دادم و گفتم: قرار است امروز این اوریگامی را به شماها یاد بدهم. بچه‌ها که خیلی ذوق زده شدند و مشتاق یادگیری بودند؛ سریع گفتند: خب، خانم! چکار کنیم؟ زود به ما بگو چکار کنیم؟

اول از همه یکبار برای همه‌ی بچه‌ها مرحله‌ی اول را توضیح دادم و بعد میزبه‌میز به آن‌ها سر می‌زدم و مراحل را انجام می‌دادند. در این حین بچه‌هایی که خوب انجام داده بودند به دوستان‌شان کمک می‌کردند. مراحل درست کردن اوریگامی سگ به شکل زیر است:

 

رنگ آمیزی اوریگامی:

در ادامه از بچه‌ها خواستم که اوریگامی سگ‌هایی که درست کرده بودند را  به دلخواه خودشان رنگ کنند.

بعضی‌ها خال‌خالی رنگ کرده بودند، بعضی‌ها گوش‌های‌شان را صورتی و آبی کردند، بعضی‌ها یک گوشش را قهوه‌ای و یک گوشش را خال‌خالی کردند.

 

اوریگامی

 

انتخاب اسم برای اوریگامی:

بعد از اتمام کار از بچه‌ها خواستم برای سگ‌هایی که درست کرده‌اند یک اسم انتخاب کنند.

فاطیما گفت: اسم سگ من “پاپی” است.

غزل گفت: “گوش دراز”

ساریه گفت: “لوسی”

بچه ها خیلی از این کار خوششان آمده بود و لذت بردند. در حین آموزش با دقت گوش می‌دادند و برای یادگیری مشتاق بودند. بعد از اتمام آموزش اوریگامی سگ،‌ بچه‌ها اصرار داشتند که یک مدل دیگر به آن‌ها یاد بدهم ولی متأسفانه وقت کلاس به پایان رسیده بود و قول دادم که برای جلسه بعد اوریگامی خرگوش را به آن‌ها یاد بدهم.

در پایان از بچه‌ها خداحافظی کردم و کلاس تمام شد.